بایگانی برای ‘پرور در گسترهٔ تاریخ’
دورهٔ صفویه
دورهٔ صفویه
از عصر صفویه دو کاروانسرا باقی مانده است: کاروانسرای سرتنگه و رباط خرند که مردم منطقه به آن کاروانسرای شاهعباسی میگویند. در باور مردم منطقه، شاهعباس شخصی بود که شهرها، بناها و راههای زیادی را آباد نموده است و برای رفاه حال مسافران کاروانسراها بنا کرد. حتی در افسانههای مردم وی انسانی هوشمند و دانا توصیف شده است که در لباس درویشی به میان مردم میآید تا از حال و کار و اوضاع آنها باخبر شود.
در گذشته از سمنان به مازندران چند مسیر وجود داشت: یکی از آن مسیرها، مسیر رسمرودبار و فولادمحله بود. مسیر دیگر که در حقیقت راه تابستانی بود، از سمنان آغاز شده و از سنگسر، شهمیرزاد، ده صوفیان، گردنهٔ خینگ، شلی و ملاده میگذشت و به مازندران ختم میشد. مسیر زمستانی نیز از سمنان شروع شده و از سنگسر، شهمیرزاد، دهصوفیان، خرند، پرور و ملاده میگذشت و به مازندران ختم میشد. کاروانسرای سرتنگه و رباط خرند در مسیر زمستانی بنا شده است.
کاروانسرای سرتنگه در پانصد متری غرب ییلاق خرند واقع است. این بنا از نوع کوهستانی و مسقف و چهارگوش به ابعاد ۱۴×۱۶ متر میباشد که با سنگ و ملاط گچ ساخته شده است. سقف بنا با طاقهای جناقی و گنبدهای کوچک پوشانده شده است. نورگیرهایی نیز روی سقف تعبیه شده است و تنها سقف کاروانسرا از سطح زمین ارتفاع دارد. ورودی بنا در ضلع شرقی پایینتر از سایر قسمتها میباشد. پایهای به صورت شمع زیر سقف شمع زده شده که نشان میدهد در آن زمان قسمتهایی از سقف در حال ریختن بوده است.
رباط خرند در فاصلهٔ دو کیلومتری کاروانسرای سرتنگه بنا شده است. امروزه جاده خاکی اتومبیل رو از کنار آن میگذرد. این بنا دارای یک سالن با یک در ورودی از سمت غرب میباشد. مصالح آن از سنگ و ملاط گچ میباشد.
دوره قاجار
دورهٔ قاجار
در سفرنامههایی که از دورهٔ قاجار بهجا مانده است از جمله «استرآبادنامه» اثر لیوتنان کلنل برسفردلوات (۹۹-۱۲۸۹)،«سفرنامهٔ خراسان» اثر ناصرالدّینشاه قاجار (۱۳۰۰ه. ق)، «روزنامهٔ سفر خراسان» اثر علینقی حکیمالممالک و «مطلعالشمس» اثر محمدحسنخان اعتمادالسلطنه اشاراتی به منطقه شده است.
ناصرالدینشاه در سفرنامهاش ضمن شرح خواندن مرغ «غزلاخ»، از بلدرچین، گلهای نسترن، درختچههای زرشک و فراوانی «شکار آرغالی» میگوید و در ادامه مینویسد:
«رسیدیم به درّهای که زراعت زیادی داشت. این درّه میرود به رضاآباد سمنان. زارعین این درّه پلوری هستند. مقبرهٔ امامزاده در بین راه دیده شد. شرح این امامزاده را در هیجده سال قبل که از خراسان مراجعت میکردم مشروحاً در روزنامه نوشته بودم که متولّی پیر شلی داشت. امسال هم همان متولی پیر شل در آنجا دیده شد که هنوز متولی است.»
در مسیر خرند به فولادمحله مینویسد:
«سه میدان اسبی که راندیم درّه تمام شد و به وسعتگاهی رسیده، راه باز شد، امّا باز جاده تنگ بود. همه جا زمین بوته گَوَن داشت و کوهها درخت سرو و اورس، صحرا و کوه تماماً سبز و خرم و خیلی باصفا بود… همه جا از توی چمن رانده تا رسیدیم به چمن رسم و رودبار که سبزه و علف تا کمر اسب میآمد و خلاصه در همین چمن آفتابگردان زدند… از برای منزل از چمن رسم و رودبار که گذشتیم راه تنگ شد. طرفین کوه بود. عرض درّه زیاده از صد قدم نبود، امّا زمین باز همهجا چمن بود و ایلات پلوری همه توی درّه چادر زده بودند.»
کلنل لوات نیز در سفرنامهاش مینویسد؛ هنگامی که به چمن خرند رسیده بود، شبانها مشغول جمعکردن علوفهٔ زمستانی و در شرف حرکت به سمت قشلاقات مازندران بودند. او مینویسد که پس از گذر از درّهٔ هسکو (اورازدره) به رسمرودبار رسید و در آنجا به مسافتی در حدود یک فرسنگ سیاهچادر (از رسمرودبار تا گونو) در طول راه اشاره شده است که دامداران برافراشته بودند.
در زمان ناصرالدینشاه حاکم دودانگه ابراهیمخان (سرتیپ) ملقب به سالار افخم بود. مرکز حکومت وی در ملّاده بود. عمارت و باغ زیبایی در آنجا بنا نموده بود که هماکنون نیز باقی است و جزو آثار میراث فرهنگی استان سمنان میباشد. طبق نوشتهٔ کلنل لوات وی یک باغ وسیع با درختان کهن چنار در فولادمحله داشت که به باغ سرتیپ مشهور بود.
صنیعالدوله در سفرنامه مطلعالشمس مینویسد:
… امتداد چمن خرند از شرق به مغرب است و کوههای سمت شمالی آن متصل به دودانگه هزارجریب و جبال طرف شمال شرقی به سوادکوه اتصال دارد. ارتفاع خرند از طهران، هزار و صد ذرع است. از جاسم تا خرند شش ساعت و ربع راه است. از چمن خرند که مسافر حرکت نماید، منزل فولادمحله است و راه شش ساعت و ده دقیقه و ابتدا مینماید در دره وسیعی که آن درّه در دو طرف شمال شرقی چمن خرند واقع است و در دو سلسلهجبال طرفین راه درختهای اورس و نسترن کوهی دیده میشود. جبال طرف دست راست جاده محاذی بلوک سنگسر و شهمیرزاد (شاهمیرزاد) سمنان است و کوههای طرف یسار برابر است با اواخر بلوک سوادکوه و ایل دودانگه هزارجریب پس از طی یک فرسخ راه و درّه به سمت شرق، جنوب شرقی مایل میگردد و اندک اندک جبال طرفین به یکدیگر نزدیک شد و تنگه تشکیل میدهد. در اینجا راه سراشیب و سنگلاخ و صعب میباشد و اشجار جبال اطراف زیاد میشود و بعضی چشمهها از درّههای کوچک طرفین جاری گردیده و بههم پیوسته روزی میگردد که عابرین از آن به زحمت عبور میکنند. این تنگه که تقریباً هزار قدم مسافت دارد موسوم به پلور و اُرازتنگه میباشد. قریه پلور در نزدیکی تنگه است و در طرف دست چپ آن قرای تُم و تلاجیم و کاورد و کلیم میباشد و سکنه این قراء چهارصد خانوار است که در زمستان در قرای مزبوره قشلاق مینمایند و در بهار و تابستان در جبال این نواحی و چمن رسمرودبار ییلامیشی دارند.
از تنگه پلور گذشته چمن رسمرودبار است در کمال سبزی و خرمی و ارتفاع آن از طهران نهصد ذرع میباشد. در انتهای این چمن دو درّه است، یکی در طرف جنوب شرقی که از آن به آهوان و سمنان میروند. دیگری در سمت شرق که راه فولادمحله است.
چشمههای متعدد در چمن رسمرودبار است که ارضی حوالی را مزروع و سیراب میسازد. در میان راه رسمرودبار و فولادمحله چشمههای آب سرد دیده میشود و در کوههای طرفین راه اشجار جنگلی بسیار است.