رجز خوانی
رجز خواندن قبل از نبرد در گذشته مرسوم بود
رجز خوانی پِلوِری
ما بلند آوازه ایم ، تبار ما پِلوِریست ، یلان عقاب گونه ی کوهستان ، ما نسب از دلیر مردان داریم ، نعره ی پلنگ ایوار لالایی کودکان ماست ، اسب کهر و برنو یادگار نیاکان ماست ، ما همچو کلورد با صلابت ، همچو اُرس سرسخت ، همچو گرم چشمه زلال و خروشان و مانند گوزن هفت خال کلورد بلند قامت و گردن فرازیم . ما فرمانروای البرز بوده و هستیم ، از سر حدات گنبد و سملقون تا کویر خارطوران لگدکوب سم اسبان ما بود ، شیر مردان ما به هنگامه نبرد بیدق دار بودند ، غل زنجیر ( زندان گرگان ) و رنج تبعید ( زنجان ) اراده مردان پولاد رگ ما ، را در هم نشکست ، سینه ستبر ، سترگ مردان ما ، که با خون وضو نمودند ، نماد آزادگی و آزاد مردی ماست ، آیا سکوت سنگین پِلوِر تنگه حکایت از انقراض نسل ببرهای البرز را دارد ، ما باید به فرزندان خود بیاموزیم که بودیم و به کدامین نسل و تبار تعلق داریم ، تبار ما قدمتی کهن در فراخنای تاریخ دارد ، اجداد ما هزاران سال در سایه مهر ایزدی در این دیار آرمیده اند ، آنان بر دشمنان خود ترکمنان ، غز ها و یاغیان سرکش ترنه وار تاختند و در این راه پر خطر چه جوانان برومندی به خاک افتادند ، تا نام پِلوِر و پِلوِری بر تارک تاریخ جاودانه بدرخشد ، ما فرزندان آتشیم و ققنوس وار آتش از ما هفت قبیله ی متحد و یک دل ساخت .
دوباره می سازمت وطن
ماشاالله به اقا رضا درویش واقعا زیبا نوشتی
متشکرم اسدالله جمشیدی