پیشبینی آب و هوا
اعلان خطا از سرویس دهنده!:
Connection Error:http_request_failed
آخرین دیدگاه‌ها

یاد هاو سرگذشت ها

داستان کشته شدن صفی یاغی
صفی یاغی به علت آنکه انسانی بی قید و بند بود وارد روستای رادکان شد و به منزل کدخدای روستا رفت کدخدای روستا شخصی به نام ملک قربان بود . صفی قصد حمام کرد ملک قربان نیز اسباب حمام مثل کاسه و لباس را آماده کرد صفی درخواست ناجوانمردانه و دردآوری از ملک قربان کرد و گفت که دخترت را به حمام بفرست تا پشتم را بمالد ملک قربان نه تحمل این درخواست را داشت و نه قدرت مقابله با صفی را داشت بنابر این پیکی را سراغ دشمن صفی یاغی به نام محمد حسن فرستاد . دشمنی محمد حسن با صفی به این علت بود که دزدی هایی که صفی انجام می داد را به محمد حسن ( بهمنی ) نسبت می داد و در ضمن از بی ناموسی های صفی نسبت به اهالی هزارجریب و کردکوی و بندر گز مطلع بود . پیک ملک قربان پیامش را به گت محمد حسن رساند و او با یارانش به رادکان وارد شدند و نگاهبانان صفی را خلع صلاح کردند تا به آخرین نگهبان رسیدند که در جلوی حمام بود با خلع سلاح او وارد حمام شدند و صفی را از حمام بیرون کشیدند . گت محمد حسن او را به دم اسب بست و کشان کشان به داخل حیاط ملک قربان آورد صفی در حالی که دستانش بسته و به دم اسب گت محمد حسن کشیده می شد شروع به فحاشی و تهدید ملک قربان کرد اما کاری از دستش ساخته نبود محمد حسن او را کشان کشان به جنگلهای پدیار برد و با شلیک تفنگ به بدنش او را به درک واصل کرد . شعری محلی در این مورد است که قسمتی از آن در یادم مانده :
صفی بورده رادکان بورده منزل ملک قربان
بخواسته طلا تاس حموم بهوتی خوان بورم حموم
منبع : هزار جیریب و روستای پارسا

 ▲▲▲▲ ▲▲▲▲ ▲▲▲▲ ▲▲▲▲ ▲▲▲▲

دیدگاهتان را بنویسید

نظر سنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید پرور چیست ؟

دیدن نتایج

Loading ... Loading ...

This site is protected by wp-copyrightpro.com